من

و...

من

و...

چندروز مرخصی میخوام 

خواهش میکنم درخواستمو رد نکن

التماس میکنم فقط چند روز!

باور کن خیلی خستم,خیلی

به این مرخصی نیاز دارم

وگرنه نمیتونم با این روح خسته این زندگی لعنتی رو ادامه بدم'!!!!!!!!

همون زندگی ای که خودت بدون درخواست استخدامم کردی,شایدهم استسمار!!

میخوام بزاری چند روزی به دور از همه کس وهمه چیز باشم بیخیاله هرچی پیش میاد,اونقدر دور که حتی خودت هم نباشی,میخوام تنها باشم ای خدا تنهای تنها نمیخوام باز چند تااز این فرشته هاتو یواشکی بفرستی,نه شرشون رو میخوام نه خیرشون رو,نه فرشته ای که مواظبم باشه

میخوام تنها باشم تنهای تنها,ببینم تو این دنیای به این بزرگیت ایا جایی پیدا نمیشه که بتونی تنها باشی!!!؟؟

میخوام تو اون تنهایی مطلق یه دنیا گریه کنم میدونی چرا چون حالم از دنیایی که ساختی بهم میخوره

ببخشید اینقدر تند حرفمو زدم ولی ساختن دنیای تو ۶،۷روز از این بهتر نمیشه دیگه

کاش بیشتری وقت میذاشتی یه دنیا می ساختی ارزش ادما اینقدر راحت پایمال نمیشد یه دنیایی که اینقدر اسون توش دل نمی شکستن,جون ادمااینقدر بی ارزش نبود,همه جای این دنیا پر از دروغ وبیرحمیه,پر از جنگ و خونریزی پر از افکار پلید

چرا یکی باید نون شبشو از تو اشغالای بقیه پیدا کنه,یکی دیگه غرق پول باشه,یکی بیاد خودشه رو هم کاره مردم بدونه وتو خصوصی ترین کاراشون دخالت کنه!,بقیه هم حتی حق تصمیگیری تو کارهای خودشون هم نداشته باشن!

خدایا یعنی ارزش اشک وگریه های ادما اینقدر کمه! مگه میشه با یه دل شکسته زندگی کرد؟ مگه میشه همش با این جمله که صبر کن خدا بزرگه همه چیز درست میشه زندگی کرد؟پس کی قرار بزرگیتو نشونمون بدی؟کی میرسه که همه چیز درست بشه,کی؟

خدایا اگه با مرخصی من موافق نیستی,من میخوام استعفا بدم.......

چرا چرا چرا رفتی

چرا رفتی ؟! چرا من بیقرارم

به سر سودای آغوش تو دارم

نگفتی ماه تاب امشب چه زیباست

ندیدی جانم از غم ناشکیباست 

چرا رفتی؟ چرا من بیقرارم

به سر سودای آغوش تو دارم

خیالت گر چه عمری یار من بود

امیدت گر چه در پندار من بود

بیا امشب شرابی دیگرم ده

ز مینای حقیقت ساقرم ده

چرا رفتی؟ چرا من بیقرارم

به سر سودای آغوش تو دارم

*********

چرا رفتی؟ چرا من بیقرارم

به سر سودای آغوش تو دارم

نگفتی ماه تاب امشب چه زیباست

ندیدی جانم از غم ناشکیباست

چرا رفتی؟ چرا من بیقرارم

به سر سودای آغوش تو دارم

دل دیوانه را دیوانه تر کن

مرا از هر دو عالم بی خبر کن

بیا امشب شرابی دیگرم ده

ز مینای حقیقت ساقرم ده

چرا رفتی؟ چرا من بیقرارم

به سر سودای آغوش تو دارم

خیلی وقته که دلم برای تو تو تو تو تو توتوتوتوتوتوتوتوتوتوتوتوتوتوتوتوتوتوتوتوتوتوتووتوتوتوتوتوتوتوتوتوتوتوتوتوتو تنگ شده...................

خیلی دلم گرفته از خیلی هااااااااااااااااااااااااااااااا


ﺭﺿﺎ ) ﺧﺴﺮﻭ ﺷﮑﯿﺒﺎﯾﯽ( : ﻓﺮﯾــﺪ ، ﺑـﺎﺑـﺎ
ﻋــﺸﻖ ﺍﻭﻥ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﻭﻗـــﺘﯽ ﺩﯾﺪﯾـــﺶ ﺩﻟـــﺖ ﺑﻠــﺮﺯﻩ
ﻋﺸـــﻖ ﺍﻭﻧــﻪ ﮐﻪ ﻭﻗـــﺘﯽ ﻧﻤـــﯿــﺒﯿﻨـﯿــــﺶ ﺩﻟـــﺖ ﻣﯿـــﺨﻮﺍﺩ

ﮐــــَـــﻨﺪﻩ ﺷﻪ ...
ﺧﺎﻧﻪ ﯼ ﺳﺒﺰ

 


آخه ای خدا چرا چرا چرا حرفتو رک و پوست کنده نمیگی

آخه این همه ابهام واسه چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

مگه رو در وایستی داری باهام!!!!!!!!!!


بغض میکنم;ازترس روزهایی که سهممان ازهم,فقط یک یادش بخیر ساده باشد.


یادسهراب به خیر :ان که تالحظه خاموشی گفت چه کنی یادمرا یانکنی من به یادت هستم -ارزویم همه سرسبزی توست